هیچ شادی باعشق ورزیدن برابری نمی کند.
زندگی بدون گل عشق شور زاریست بزرگ
پس باید عاشق باشیم.
زندگی عشقی
|
در کودکی، پاک کن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود برگ دفتر هایمان از کاه بود تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم با وجود سوز و سر مای شدید ریز علی پیراهنش را می درید کاش می شد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم!... باید آهسته نوشت بادلی خسته نوشت گرم و پر رنگ نوشت روی هر سنگ نوشت تا بدانند همه تا بخوانند همه که اگر دوست نباشد، دل نیست.
روحی که یک بار سایه خدا را دیده باشد هر گز از اشباح و ابلیس نخواهد ترسی. روزی به عقب نگاه می کنید و به آنچه گریه دار بود می خندید. ساده بگویم: نگاه...زادۀ علاقه است. اگر تنهای تنها شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتن های من است(دکتر شریعتی) موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد... ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید از مرغ برایش سوپ درست کردند،گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند،گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!!...
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |